تاریک و بارونی

ساخت وبلاگ

روزهای بارونی و تاریک که از دبیرستان یا دانشگاه بر‌می‌گشتم رو بیشتر دوست داشتم. حتی از خیس شدن و یخ کردن تو بارون زمستون خوشم میومد. امروز خیلی تاریک بود. تا ساعت یک و ربع خوابیدم. بعدش بیدار شدم و ناهار خوردم. سه و نیم به قصد تنهایی قدم زدن تو بارون اومدم بیرون. خیلی لذت می‌بردم از این هوا. از لباس‌های گرم و آدم‌هایی که زیر پالتو و کلاه و اشارپ و کاپشن‌های گرم خودشونو پنهان کردن. بعد نشستم به تماشای مغازه‌ها و روزنامه‌فروشی‌ها. سعی کردم لذت ببرم. شاید امروز دیگه تکرار نشه. تا سرمای سال بعد. شاید سال بعد یه غم بزرگتر باشه که نتونم از همینم لذت ببرم.

+|  شنبه بیست و هشتم بهمن ۱۴۰۲| 16:57  | ش  | 

مهمان قلب منی...
ما را در سایت مهمان قلب منی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alquimistas بازدید : 25 تاريخ : جمعه 4 اسفند 1402 ساعت: 17:34