این روزها هوا خیلی خوبه، خیلی. حس میکنم وسط پاییزم. بارون یکریز میباره و هوا سرد شده. امروز و فردا سردترین روزهایی هست که تا پاییز داریم. از دوش آب داغ لذت بردم، رفتم تو باغ، مه و بارون رو تماشا کردم، شبها از اتاق گرم و خواب لذت بردم و سعی کردم تلاش کنم تا جایی که میتونم کیف کنم چون معلوم نیست سرمای بعدی و بخاری و دوش آب داغ و... کی باشه. اصلا مشخص نیست میتونم ببینمشون یا نه. و البته اگر هم سرد بشه من تا اون موقع مستقل شدم و اینجا توی این باغ و شالیزار و هوا نیستم. امیدوارم روزهای استقلال حالم خوب باشه. امیدوارم سایه غم از سر این دل بیچاره کم بشه. امیدوارم مستقل شدن یه غم جدید رو غمها نباشه، و پر از شادی و خوشبختی باشه. فقط خواستم بنویسم که بعدها به یاد این آخرین روزهای سرد باشم. به یاد آخرینها و لذت بردن ازشون...
برچسب : نویسنده : alquimistas بازدید : 60