فکر میکردم خیلی اوضاعم خوب باشه. واسه همین هی پشت گوش انداختم. تازه جدی شروع کردم. بعد آزمونهای سالهای گذشته رو نگاه کردم. دیدم خیلی اوضاعم بده. و فرصت چندانی هم نمونده. با همه ی ناامیدی ولی میخوام ادامه بدم این خوندن رو. بدون توجه به اینکه نتیجه چی میشه.
حداقلش اینه پاییزه. دو سه روزه که دوش آب داغ به معنای واقعی میگیرم. از روزهای مهآلود و بارونی لذت میبرم. چه اهمیتی داره. مگه تا حالا چی شده بود. متاسفم که وقت خودمو سالها بیهوده تلف کردم. اگه آزاد خونده بودم دوسال پیش تموم شده بود. چقدر خستهام. ویرجینیا وولف و غزاله رو کاملا درک میکنم. از مهر چهارصد هم خسته تر.
برچسب : نویسنده : alquimistas بازدید : 26