مهمان قلب منی

متن مرتبط با «حرف» در سایت مهمان قلب منی نوشته شده است

لبریز از حرف

  • اونقدر حرف برای نوشتن دارم که نمی‌تونم گزینش کنم و بنویسم. چندسال دیگه وقتی به این پست نگاه کنم مطمئنا به خاطر نمیارم که چه حرف‌هایی بوده. مثل وقتی‌که به پست‌های قبل نگاه می‌کنم و متوجه خیلی چیزها نمیشم. چه زود همه‌چی از اهمیت میفته. مخصوصا این روزهای من. یه احساس خلاء یا یه چیزی مثل این دارم. انگار بین زمین و آسمون معلق هستم. این معلق بودن یکی از لذت‌بخش‌ترین احساسات ممکنه برام. هرچند جرئت اینکه واقعا تجربه کنمش رو ندارم، اما هربار که هیپنوتیزم می‌کنم، خودمو میندازم تو این معلق بودن و از شدت لذت تمام اضطرابم می‌ریزه و به ده دقیقه نمی‌رسه که خوابم می‌بره. بعد فکر می‌کنم ده دقیقه از بیست‌و‌چهار ساعت کم که بشه و باقیش به اضطراب بگذره شاید خیلی هم جالب نباشه. اما خب زندگی همینه دیگه. بقول مظاهر مصفا با هراس رسید و به اضطراب گذشت... ولی فکر می‌کنم روزهای روشن هم میان. مثل قبل. فقط کمی زمان لازمه. همینجوری که ابرها دارن کنار میرن، همینجوری هم خورشید سر بر میاره. فقط یه ذره وقت میخواد.همین. اومدم بنویسم که نمی‌تونم حرفا رو گزینش کنم و بنویسم... + |  شنبه چهارم تیر ۱۴۰۱| 1:22  | ش  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها